آخان بیگ (بهاری)
به گزارش ایوا آخانبیگ متولد سال ۱۳۱۵ ه. ق. است در محله آقدروازه بهار در کاروان سرای مَلَک دیده به جهان گشود، پدر آخان در کاروانسرا مرحوم مَلَک کارگر بود. مرحوم مَلَک به استعدا ذاتی آخان در طفولیت پی برده او را به حکیم ابرام (ابراهیم) جهت فراگیری علم طبابت سپرد. خانه حکیم ابرام بسیار هم وسیع بوده و الباتهای بهار به آنجا رفت و آمد میکردند. آخان آموزش نظامی را در نزد آنها فرا میگیرد و در ۱۷-۱۶ سالگی تیرانداز ماهری شد، بطوری که زبانزد مردم زمان خود گردید.
مقارن ۲۰ سالگی – ۱۳۳۵ ه. ق. – در جنگ جهانی اول روسهای اشغالگر دهستان بهار را اشغال میکنند و مقّر اصلی فرماندهی روسها در خانه مرحوم حاجعسگر قرارداشته؛ سپس قوای اشغالگر دست به غارت چپاول زده جو را برای اسبان و گندم را برای سربازان خود غارت میکنند متعاقب آن قحطی، ترادژی بزرگی رامیآفرینند که صدهانفر را به کام مرگ میکشند. نقل قولهای بسیاری از فجایع و مصیبتهای آنزمان دراذهان پیر مردان پیر زنان این دیار باقی مانده است . قوای اشغالگرروس، به همین بسنده نکرده از بدو ورودشان تجاوز به حریم خصوصی خانوادهها رادر سرلوحه خود قرار میدهند، ماتیشگه اصطلاحی است از سربازان روسی به یادگار مانده گویا ایشان به زن ماتیشگه میگفتند و از مردم آن را طلب مینمودند.
هنوز هم از اذهان برخیها این کلمه زشت و تلخ زدوده نشده و اگر کسی مانع تجاوز اشغالگر میشد در دم کشته میشد، دهها تن از مردان در دفاع از نوامیس این مرز و بوم کشته شدند،مردم زنان را در تنورها و کندوهای گندم پنهان می کردند تابه دست بیگانگان نیافتند. در چنین اوضاع اصفباری که هم قحطی و جوع بود و هم دست دشمن بروی نوامیس مردم گشاده، آخان بیک و یارانش باهمکاری چند نفر ازجوانان بهاری چون ابراهیم الله رضاوسید اسدشجاعانه دست به ترور افراد نظامی اشغالگر روسی میزنند و در عرض چند روز دهها تن از افسران و سربازان روس به هلاکت میرسانند.
شبی نیست که چند سرباز و افسر روسی توسط آخان بیک و همرزمانش ترور نشوند روسها دست از تجاوز به حریم خانوادهها کشیده و حکومت نظامی اعلام میکنند مناطق حساس پستبندی و کشیک گذاشته میشود، نظامیان اجنبی و خائنین داخلی بر کوی و برزن و بامها استقرار مییابند. اینک نگرانی فرمانده قزاق روس دستگیری عاملان ترور بود و کسی که نشانی از آنها میآورد برایش جایزه تعیین شده بود جهت اطلاع عموم در کوی برزن اعلام و جار زده می شود.
یکی از افراد قحطیزده محل استقرار آخانبیک و یارانش را که درمحلی بنام قخ پله بوده به روسها گزارش داده و قزاقهای روس با همکاری قوای خائن شبانه به آن محل که مسافتی چند کیلومتری در جانب غرب بهار فعلی بود یورش برده آخان بیک را به همراه دو تن از همرزمانش به اسامی حسنپاشا و فیروز اددو؛ دستگیر و به مقّر اصلی قزاقهای روس انتقال مییابند. متعاقب آن ابراهیمالله رضابزرگ پهلوان بهار از خاندان بزرگ مَلَکیها و سیداسد استاد و مربی تیراندازی آخانبیگ از خاندان بزرگ هادئیها و کربلائی نعمت و مشدی، دستگیر و تحت بازجوئی فرمانده قزاق قرار میگیرند.
در زمستان همان سال این سه قهرمان ملی طی تشریفات نظامی که شیپور و طبل و بالابان هم نواخته میشد با دستان بسته توسط راکبیان اسب سوار کشانکشان آورده شدند و پس از نطقی که دیلماج آنرا از زبان روسی به لهجه بهاری ترجمه میکرد و حاکی از تهدید و رعب و وحشت بود در محل آقدروازه در میان بهت و حیرت مرد و زن تحت حکومت نظامی اشغالگران به دار آویخته شدند و پیکرشان برای عبرت سایرین، سه روز با محافظین مسلح روسی در دار مانده آنگاه با بیاحترامی کامل از دیوار خانه مرحوم ایمان به قبرستان انداخته میشوند . مردم داغدیده پیکر فرزندان خود را به خاک سپرده مجالس ترحیم را مخفیانه برگزار میکنند و برای سالها قبور این شهدای دفاع از مرز و ناموس زیارتگاه مردم حقشناس بهار میشود و گاهی پیران سالخورده برای طلب شفا عزیزانشان، مریض را گرد قبور آنها می چرخاندند تا شفا یابند؛
انتهای پیام/