تراژدی در ٣ پرده
تراژدی در ٣ پرده نگاهی گذرا به اوضاع فرهنگ و هنر شهر بهار پرده اول : فرهنگ و هنر شهر بهار فراز و فرود زیادی دارد. شهر بهار همان اندازه که هنرمند پرور است به همان اندازه هم هنرمند کُش است. پرورش می دهد و نابود می کند. سخنم بیشتر در باره ی هنرمندانی است
تراژدی در ٣ پرده
نگاهی گذرا به اوضاع فرهنگ و هنر شهر بهار
پرده اول :
فرهنگ و هنر شهر بهار فراز و فرود زیادی دارد.
شهر بهار همان اندازه که هنرمند پرور است به همان اندازه هم هنرمند کُش است. پرورش می دهد و نابود می کند.
سخنم بیشتر در باره ی هنرمندانی است که به هر دلیل شهر را ترک نکرده اند. مانده اند تا کاری کنند کارستان؛ اما گرفتار تنگ نظری و حسادت ها شده اند. این دسته به دلیل کوچکی شهر و در دسترس عموم بودن همیشه محکوم به کم توجهی و دیده نشدن بوده اند؛ تا جایی که هنرشان انکار و خودشان طرد شده اند.
رسم نا نوشته ای هست که می گوید: جماعت هنرمند حتما باید ازین شهر مهاجرت کنند تا به مقام استادی برسند و مردم به آنان احترام بگذارند.
اما باید بگویم که این نگاه؛ نگاه اشتباهی است.
از آن جهت که اگر همین چند هنرمندِ کار بلد هم در این شهر نمی ماندند باید فاتحه اش را می خواندیم. آن وقت شهر ما تبدیل به دیار خاموشان می شد.
به نظرتان اگر با این حجم از بوی تَعّفُن که کودهای حیوانیِ زمین های کشاورزی اطراف شهر را احاطه کرده اند و رفته رفته جایگزین عطر ناب گل و گلاب شده اند، یا با آن همه مغازه های فروش انواع سموم و آفت کش های کشاورزی یا مغازه های کبوتر فروشی؛ در شهر بهار همین چند فعالیت جزئی مثل نشست های شعرخوانی؛ اجرای نمایش یا اجرای موسیقی در محافل کوچک و خصوصی توسط همین هنرمندان بومی انجام نمی شد؛ می توانستیم این شهر را تحمل کنیم؟
چرا نباید بستری آماده شود تا فرزندان این شهر با هنرهای موجود آشنا شوند و خود را به زیور هنر بیارایند؟
انسان هنرمند و هنر دوست به مراتب زندگی بهتری خواهد داشت و در مقابل ناملایمتی های روزگار مردانه خواهد ایستاد.
وقت آن رسیده که شهر بهار از یک سویه نگری و تک رَوی بعضی گروه ها و گرایشات فکری درآید و تفکرات دیگر هم بتوانند خودی نشان دهند.
فرهنگ و هنر به عنوان یک جاندارو می تواند روح انسان را جلا ببخشد.
پرده دوم:
گذشته از حمایت و توجه مردم به هنر و هنرمندان؛ نکته ی دیگر این است که اداره ی فرهنگ و ارشاد که خانه ی دوم هنرمندان است چه وظایفی دارد.
به طور مثال در ١٠ سال گذشته کدام کار مثبتی در شهر بهار انجام شده است؟
کدام انجمن ها پر و پیمان و فعال بوده اند؟ کدام هنرمندان جدید و کم سن و سال از مجرای اداره ارشاد به جامعه معرفی شده اند؟ کدام حمایت مادی ومعنوی از هنرمندان شده است؟ کدام برنامه ها غیر از روال معمول که از بالا دیکته می شود؛ برگزار شده است؟ کدام فضای هنری به شهر و به ساختمان اداری ارشاد اضافه شده؟ نه سالن نمایش فیلم هست نه پلاتو برای اجرای تئاتر؛ نه گالری برای برگزاری نمایشگاه آثار هنری هست نه فضایی برای گرهمایی هنرمندان؛ نه عصر شعری، نه شب شعری برگزار می شود و نه کتابی به چاپ می رسد. در سالن همایش فرهنگسرا؛ در فصول گرم و سرد سال نه کولری هست و نه وسیله ی گرمایشی. چرا باید فرهنگسرا در بعداز ظهر روزهای شنبه، پنج شنبه و جمعه تعطیل باشد وقتی که تئاتری در حال اجراست.
به جرأت می گویم در مدیریت فعلی که نزدیک یک دهه از ریاست بر اداره فرهنگ و ارشاد می گذرد؛ شاهد کمترین آمار حضور و فعالیت هنرمندان با آن اداره را شاهد بوده و هستیم. در برخی موارد هنرمندان به خاطر بی توجهی و نداشتن درک هنری کارمندان؛ رغبتی برای همکاری با اداره ندارند.
وقتی مسئول خدمات و نگهبان اداره در وقت اداری در لابی؛ سیگار می کشد و چرت می زند و یا کارمندی در رایانه اش برنامه های تلویزیونی تماشا می کند چه نیازی به آن اداره هست؟
چه اصراری به ماندن در صندلی ریاست هست برای مدیری که خود می داند بودنش دیگر برای بهاری ها جذابیتی ندارد و کار مثبتی هم از دستش ساخته نیست و حتی در مواقعی؛ کارمند زیر دستش به اوامر و اخطار های وی گوش نمی کنند.
چرا مدیران شهری ما دور فرهنگ و هنر شهرمان خط بطلان کشیده اند و چشمشان را بر مشکلات قشر هنری بسته اند؟
چرا نماینده ی محترم هیچگاه در این چند سال حالی از اوضاع بد و نابسامان هنر نپرسیده است؟
چرا فرماندار سابق بهار با اینکه هنرمندان چندین بار شکوه ی بی پناهی هنر بهار را نزدش به ناله نشستند؛هیچگاه اراده نکرد تا رئیس اداره ی فرهنگ را مواخذه یا عوض کند؟
مردم فهیم پاسخ این چراها را می دانند اما بگذارید ببینیم مسئولین تا کی و کجا پشت مردم و ولی نعمتشان را خالی می کنند و پشت هم را می گیرند. امتیازات صندلی ریاست به حدی است که صدای اعتراض شهروندان شنیده نمی شود و در بسیاری اوقات حرکت مخالف خواسته ی مردم اعمال می شود.
پرده سوم:
در بین هنرهای مرسوم در بهار؛ هنر تئاتر همیشه دچار اوج و فرود و حاشیه بوده است. در بیست سال گذشته آدم های زیای به خودش دیده است. بی مهری ها و کم توجهی های مسئولین و مردم را از سر گذرانده است. اما این سال ها دوباره به همت چند تن از قدیمی های دلسوز ؛ پاک؛ کاربلد و بی حاشیه؛ باز هم به ابتدای لیست هنرهای اکتیو صعود کرده است
در چهار سال اخیر باید این پیشرفت را مدیون محمود غفاری و مهدی احمدی آزرم دانست که بی وقفه، با پشتکار مثال زدنی و خستگی ناپذیر،با پشتوانه ی بیست سال سابقه تئاتری چیزی حدود ١٢ برنامه ی نمایشنامه خوانی؛ ۶ اجرای زنده روی صحنه و شرکت در جشنواره های استانی و کسب مقام توانستند؛ توجه مردم را به طرف این هنر فاخر جذب کنند.
در هفته های اخیر هم هر یک با اجرای تئاتر روی صحنه خود را آماده ی راهیابی به جشنواره ی تئاتر استان کردند.
گفتنی است امسال جشنواره ی تئاتر استان برای اولین بار در شهر بهار برگزار می شود. ناگفته پیداست فعالیت های چند سال اخیر و همچنین رای زنی های مسئول انجمن نمایش بهار آقای محمود غفاری با کارشناس محترم تئاتر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان در این میزبانی بی تاثیر نبوده است.
اگر هوشیار باشیم می توانیم از این فرصت هنری استفاده کنیم و هنر تئاتر را در شهرستان بهار رونق و قوت ببخشیم.
وقتش رسیده است تا مردم هنردوست بهار با این هنر هزینه بر و مهجور مانده ی شهرمان آشتی کنند.
مهدی احمدی آزرم با تئاتر تنفس مصنوعی و محمود غفاری با تئاتر بیداری خانه نسوان (کارگردانی مشترک با ابراهیم یمین اسماعیلی )از استانداردهای خود نیز فراتر رفته و توانستند افق تازه ای را پیش چشم مخاطبان بگشایند.
سال ١٣٩٧ قطعا در حافظه تاریخی بهار به عنوان سال تثبیت این هنر ثبت خواهد شد.
پرده چهارم
پرده ی چهارمی وجود ندارد. این نوشته در سه پرده تنظیم شده است.
سعید جلیلی هنرمند / ۵ شهریور ١٣٩٧
انتهای پیام/
برچسب ها :استان همدان ، شهر بهار ، شهرستان بهار
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0