مولانا شیخرضا بهاری (باهارلی) چهره درخشان ادبی بهار

دورهٔ حیات رضا بهاری:
اشعار برجای مانده از ایشان از زمان حیات شاعر تا به حال که تقریبا ۲۰۰ سال میگذرد، چنان در دل مردمان این منطقه ریشه دوانده و چنان عمق و عقبهای به وجود آورده که از مرد و زن و پیر و جوان، عارف و عامی وی را میشناسند و کم و بیش از اشعار او حفظاند و در هر زمانی و مکانی نامی از وی بر سر زبانهاست و با تمام این احوال هیچ نشانی از حیات و مرگ وی در دسترس نیست حتا مدفن وی چون نام و نشاناش گم شده و با این همه وی جزو برترین چهرههای هنری این خطه محسوب میگردد.
اگر چه دوران زندگی و معاش و ممات وی در پرده ابهام مانده، لیکن میتوان چهرهٔ اسطورهای وی را در میان اشعارش رویت کرد و بعد از گذشت بیش از ۲۰۰ سال از حیات او، او را در میان اشعارش جستجو کرد. تاریخ تولد و زندگی و مرگ و نام پدر و ازدواج وی فعلا در پرده ابهام است با وجود تحقیقات گستردهای که در این خصوص صورت گرفته مدارک قطعی و معتبر و قابل استناد بدست نیامده آنچه ذکر میگردد نسبی و و هیچ یک از اقوال مؤلفان در این مجموعه قطعی نیست. معتبرترین منبع برای استخراج دوران حیات رضا بهاری آثار خود رضا بهاری است و میتوان به صورت تقزیبی از میان آثارش دوران زندگی او را یافت. رضا در یکی از شعرهایش اشارهای ناخواسته به دوران زندگی خود دارد در مصرع: ایران بابا خان قالمدی دنیا. به استناد این شعر میتوان گفت که دوران زندگی رضا بهاری در عهد افول صفویه و طلوع افشاریه و تا آغاز قاجاریه ادامه یافته است.
دوران شکوفایی:
یکی از شایعترین اخباری که در مورد رضا بهاری در میان مردم رایج است قضیه احضار رضا بهاری توسط کریمخان زند میباشد. طبق این گزارش رضا بهاری در دوره کریمخان زند میزیسته تا بدانجا که آوازه سخنپردازی و سخنوری رضا به گوش کریمخان میرسد. کریمخان هیئتی از دربار خویش گسیل داشته و رضا را به حضور میطلبد.
هیئت اعزامی از اصفهان به مدت ۱۲ روز حرکت و به بهار رسیده و او را همراه خود به دربار کریمخان میبرند. بازگشت ایشان نیز مدت ۱۲ روز بوده و مدتی هم در دربار مقیم میگردد. در مدت اقامت در دربار؛ کریمخان مدام از رضا بهاری پند و اندرز میطلبد و رضا با اشعارش پند و اندرز میدهد. در بطن این گزارش اسم میرزا جعفر به عنوان وزیر اعظم کریمخان نیز موجود بوده که مؤلفین با تحقیق در تاریخ زندیه او را یافتهاند. میرزا جعفر در واقع از نزدیکان یا از دودمان کریمخان زند بود.
نمونه اشعار :
گؤزل الهام آلار حـُسن ازلدن
عاشقلار مجنونه دونر گؤزالدن
ایچرلر بیر بَه بیر جام اجلدن
اَلینده می، هَلَه ساقیدیر فلک
رضا دییر نچّه دوران گچرددِم
هر دوشن کاروانه یوردان کؤچؤردِم
عاشقلره غم بادهُ سین ایچرددِم
جامیم دهَ می هِلِه باقیدیر فلک
درد اَلیندن
ائی آقـالار درد اَلیـندن
غمـلی گؤیلوم دؤنوب قانا
بوُ جسم-و جان-ی بیماریم
دوشـوبدور بوْردا زیـندانا
گون ـ به- گون آرتیری غمیم
فلک سیـندیریبدیر دَمـیم
دوشـوبدور گیـردابا گَمیم (۱)
یالواررام شـاه ـ ی مـردانا
مجنون کیمـین دوشـدوم چؤلَه
بولبـول تَکـین گَلدیم دیلَه
اوچـدوم ، قوْندوم گولـدن ـ گولَه
تا یئـتیـشَه م گولوسـتانا
بوُ دونیـادا اوزوم گولـمَه ز
هئیچ کیمسه دردیمی بیلمَه ز
موولایا قـوُل اوْلان اؤلـمَه ز
جانیـم قوُربان اوْ سولـطانا
چوْخ موددتـدیر اینـتیـظارام
قالان عؤموردن بیزارام
” وُورغون ” دییَه ر وفادارام
مورتضـا شـیر – ی یزدانا
تخلص رضا:
محل تولد رضا بهار بوده و عنوان بهاری در پایان اسم وی به جهت انتساب این شخصیت به زادگاهش بهار میباشد و عمده شهرت بهاری هم همان رضا باهارلی میباشد. عنوان گویچگ رضا که در یکی دو اثر با این عنوان تخلص کرده از القاب رضا بهاری بوده و طبق نقل قول اکثر راویان به نقل از گذشتگان فردی صاجب جمال و حسن ملاحت داشته و به همین خاطر وی را گویچگ رضا یعنی زیبا و قشنگ میخواندهاند. طبق همین روایات وی در خارج زادگاه خویش در آذربایجان، گرجستان و قرهباغ و … به گویچگرضا مشهور بوده است. « بئیش بند »ها و اشعار ترکی اش ورد زبانها است.به دلیل نبود منبع قابل ذکر زندگینامه دقیقی از ایشان تا کنون منتشر نشده است.
گزارش شده گروهی از افراد با سواد و بعضا شاعر آذربایجان بلاخص دَدَ یادگار از شهر گنجه پس از شنیدن آوازهٔ نام رضابهاری، در هیئت کاورانی جند نفره به قریه بهار سفر میکنند و به صورت اتفاقی با خود رضابهاری برخورد مینمایند و از آنجا که گروه مزبور وی را نمیشناختند از وی میپرسند که: رضاباهارلی نِه تانیر سَن؟ و رضا در جواب میگوید: تانمنم! دوباره از وی میپرسند: رضاباهارلی نِه گؤررسَن؟ رضا در جواب میگوید: گؤرمنم! دوباره از رضا میپرسند: منزلینی بیلرسَن؟ در جواب رضا میگوید: بیلمنم!
از آنجا که پرسش و پاسخ به زبان ترکی واقع شده در صورت ترجمه لطف و شیرینی آن بین خواهد رفت. لیکن این نوع جواب دادن از جمله رندیهایی است که هر کسی بدان وقوف ندارد و کار افراد کار کشته و جهاندیده است. چرا که نحوهٔ ادای پاسخ دو وجهی بوده و ایهام لطیفی در آن نهفته است که جملات و جوابهای ادا شده را اگر روی هم بنویسند، جواب منفی است ولی در صورت جدا ساختن آنها، جواب مثبت است. یعنی تانهمنم (بشناس منم)، گؤرمنم (ببینمنم)، بیلمنم (بدانمنم)
منبع : حسن انوری. فرهنگ بزرگ سخن – جواد نوری. تاریخ، فرهنگ عمومی و مشاهیر بهار
انتهای پیام/
برچسب ها :استان همدان ، شهر بهار ، شهرستان بهار
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0